مقالات

شب دوازدهم، فیش محرم 1395/راهکارهای مقابله با نفوذ دشمنان انقلاب

 ۱۳۹۵/۰۷/۰۴

بسم الله الرحمن الرحیم

شب دوازدهم محرم

ایجاد انگیزه[1]

حسن بصری یکی از دانشمندان قرن اول هجری است که افکار شیطانی و گمراه‌کننده‌ای داشته و باعث گمراهی عدّه زیادی شده است. او به شدت با اهل‌بیت (ع) دشمنی می‌کرد و یکی از عوامل فساد در دوران حکومت امام علی (ع) امام حسن و امام حسین و امام سجاد (ع) شمرده می‌شود. حسن بصری، چنان خدمتی به دستگاه بنی‌امیه نمود که به فرموده برخی از دانشمندان، اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود حکومت مروانی در گهواره، زنده به گور می‌شد.

هنگامی که حضرت علی (ع) بصره را فتح کرد، مردم دور آن حضرت را گرفتند تا سخنان او را بشنوند، چشم حضرت در میان جمعیت به حسن بصری افتاد که چیزی را یادداشت می‌کرد.

امام با صدای بلند او را مخاطب قرار داده و فرمود: چه می‌کنی؟ عرض کرد سخنان شما را می‌نویسم تا برای دیگران بازگو نمایم. امام (ع) فرمودند: «أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَال[2]؛‏ آگاه باشید که هر قوم و جمعیتی یک سامری دارد و تو ای حسن! سامری این امّت هستی، تو آثار رسول خدا (ص) را از من می‌گیری و با هوای نفس و تفسیر به رأی خودت، مکتب تازه‌ای می‌سازی و مردم را به آن فرا می‌خوانی.»

این دشمنی و عداوت او با اهل‌بیت (ع) ادامه داشت تا اینکه روزی حسن بصری در سرزمین منی عده‌ای از حاجیان را جمع کرده و با سخنان گمراه‌کننده‌اش، اسباب انحراف آنان را فراهم می‌کرد.

امام سجاد (ع) هنگام عبور از منی، حسن بصری را در آن حال دید. لحظه‌ای ایستاد و خطاب به او فرمود: ای حسن بصری! لحظه‌ای ساکت شو، از تو سؤالی دارم، چنانچه در این حالت و با این وضعیتی که مابین خود و خدا داری، مرگ به سراغ تو آید آیا از آن راضی هستی؟ و آیا برای رفتن به سوی پروردگارت آماده‌ای؟

حسن بصری گفت: خیر، آماده نیستم.

حضرت فرمود: آیا نمی‌خواهی در افکار و روش خود تجدیدنظر کنی و تحوّلی در خود ایجاد نمائی؟

حسن بصری لحظه‌ای سر به زیر انداخت و سپس گفت: آنچه در این رابطه بگویم، خالی از حقیقت است.

آنگاه امام سجاد (ع) فرمود: آیا فکر می‌کنی که پیغمبر دیگری مبعوث خواهد شد و تو از نزدیکان او قرار خواهی گرفت؟ پاسخ داد: خیر، چنین فکری ندارم.

حضرت فرمود: آیا در انتظار جهانی دیگر غیر از این دنیا هستی که در آن کارهای شایسته انجام دهی و نجات یابی؟ اظهار داشت: خیر، چنین آرزویی ندارم.

امام (ع) فرمود: آیا تاکنون عاقلی را دیده‌ای که از خود راضی باشد و به راه کمال و ترقی قدم ننهد و دیگران را پند و اندرز نماید؛ ولی در فکر تحوّل و موعظه خود نباشد؟!

امام سجاد (ع) بعد از این سخنان، به راه خود ادامه داد و رفت.

حسن بصری لحظه‌ای به فکر فرو رفت و سپس پرسید: این چه کسی بود که چنین سخنان حکمت‌آمیزی را بیان کرد؟ گفتند: او علی بن الحسین (ع) بود.

پس از این جریان هرگز کسی ندید که حسن بصری با سخنان گمراه‌کننده‌اش به فکر منحرف ساختن دیگران باشد.[3]

متن و محتوا

همان‌گونه که انسان از نظر پزشکی و فیزیکی نیاز به واکسیناسیون دارد، جامعه نیز باید در مقابل تهدیدات دشمن واکسینه شود. امام سجاد (ع) یکی از اهل‌بیتی است که تأثیر بسیار زیادی در جهت واکسینه‌سازی جامعه اسلامی داشته، به گونه‌ای که پس از شهادت امام حسین (ع)، بخش مهم و قابل‌توجهی از زندگی امام سجاد (ع) به تاکتیک‌های مبارزاتی و راهبردهای دفاعی در برابر نفوذ دشمن، اختصاص یافته است. داستان مناظره با حسن بصری یکی از اقدامات اثربخش حضرت است که مورد اشاره قرار گرفت.

امام زین‌العابدین (ع) برای مبارزه با نفوذگران، حرکت جهاد فرهنگى و پرورش شخصیت‏ها را در دستور کار خود قرار داد و با برنامه عمیق و دامنه‏دار به ایفاى نقش پیشوایى خود پرداخت، این رویکرد امام سجاد (ع) زمینه‌ساز انقلاب فرهنگى امام باقر و امام صادق (ع) گشت، تا آنجا که برخى از نویسندگان، همچون علامه محقق مرتضی جعفر العاملی آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» می‌داند.

راهکارهایی که امام سجاد (ع) برای مبارزه با نفوذ دشمن در دستور کار قرار داده و توانست به نتیجه مطلوب دست یابد، متعدد هستند؛ اما در اینجا به دو مورد اشاره می‌شود:

1.تجهیز امت اسلامی به قدرت ایمان

یکی از مهم‌ترین راه‌های نفوذ دشمن، نفوذ فرهنگی است که بر اساس آن باورها و اعتقادات مردم هدف قرار گرفته و در جهت تضعیف آن‌ها اقدام می‌کنند. از این رو برای مقابله با نفوذ دشمنان، باید ابتدا امت اسلامی به صفاتی آراسته شوند که بتوانند خود را از آفات درونی حفظ نموده و یقین خویش را افزایش دهند. شرط پیروزی این است که در صف مؤمنان باشند و گرنه راه برای نفوذ دشمن باز خواهد ماند. یاد خدا، ایمان، صبر، استقامت، پرهیزگاری، توکل و یقین به وعده‌های الهی است که قدرت معنوی بی‌اندازه‌ای به انسان می‌دهد. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئا[4]؛ اگر (در برابر آن دشمنان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه‌‏هاى (خائنانه) آن‌ها به شما زیانى نمى‌‏رساند.»

جامعه و امتی که باورهای دینی قوی داشته باشند و امور زندگی خود را بر اساس اصول عقلانی و تفکر سامان دهند، به سادگی در دام دشمن نمی‌افتند. اگر امروزه دشمن در میان امت اسلامی نفوذ کرده و توانسته برخی از آن‌ها را به سوی تکفیر دیگر مسلمانان و حمله و تجاوز به حریم آنان سوق دهد، به سبب دوری از باورها و اعتقادات صحیح و عدم بهره‌گیری از قدت تفکر و تعقل است.

حضرت سجاد (ع) در روایت زیبایی فرمودند: «مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ أکْمَلَ ما فیهِ، کانَ هَلاکُهُ مِنْ أیْسَرِ ما فیهِ[5]؛ کسی که بینش و عقل خود را به کمال نرساند - و در رُکود فکری به سر برد - به سادگی در هلاکت و گمراهی و سقوط قرار خواهد گرفت.»

آن حضرت برای اینکه بتواند در جو خفقان روزگار خود، ایمان و باورهای مردم را تقویت کند، از قالب «دعا» استفاده نمود؛ زیرا دعا پیوند عمیق و معنوى میان انسان و پروردگار است که اثر تربیتى و سازندگى مهمى دارد.

برخی از دعاهای حضرت در کتاب گران‌بهای صحیفه سجادیه جمع آوری شده؛ اما متاسفانه برخی از افراد در عمرشان حتی یک بار هم این کتاب را ورق نمی‌زنند، کتابی که تنها شامل راز و نیاز و مناجات و عرض حاجت در پیشگاه خدا نیست، بلکه ابعاد سیاسى و اجتماعى و فرهنگى و عقیدتى نیز دارد. در لابلای این عبارات وحی‌گونه، فلسفه قیام حسینی (ع) تبیین می‌گردد و انسان نیایش‌گر ناخواسته از حالت انزوا و خمودی بـه صحنه مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده، راه عزّت حقیقی به وی نشان داده می‌شود.

آن حضرت دعای 49 صحیفه سجادیه را برای دفع دشمنان و بر ملا کردن نقشه‌های آنان بیان فرموده‌ است؛ زیرا دشمن با همه وجود در مقابل انسان ایستاده، لحظه‌ای آرام نیست و چشمش به خواب نمی‌رود.

امام سجاد (ع) در دعاى بیستم (دعاى مکارم الاخلاق)، از خداوند، پیروزی و غلبه بر دشمنانش را درخواست نموده است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاجْعَلْنى یَداً عَلى‏ مَنْ ظَلَمَنى وَلِساناً عَلى‏ مَنْ خاصَمَنى وَظَفَراً بِمَنْ عانَدَنى وَ هَبْ لى مَکْراً عَلى‏ مَنْ کایَدَنى وَ قُدْرَةً عَلى‏ مَنِ اضْطَهَدَنى وَ تَکْذیباً لِمَنْ قَصَبَنى وَ سَلامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنى؛ خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا بر آنکه بر من ستم کند، دستى (نیرویى)، و بر آنکه با من ستیزه جوید، زبانى (برهانى) و بر کسى که با من دشمنى و عناد ورزد پیروزى عطا کن و در برابر کسی که نسبت به من، به حیله‌گری و بداندیشی بپردازد، راه و تدبیر و در برابر آنکه بر من فشار و آزار رساند، نیرو ده و در برابر عیب‌جویانی که بر من عیب‌جویی و دشنام‌گویی کنند، قدرت تکذیب و در برابر خطر تهدید دشمنان، به من امنیت عنایت فرما!»

آن حضرت در روایتی تنها راه نجات و خلاصی از شبهات و دشمنان را متمسک شدن به اهل‌بیت دانسته و می‌فرماید: «إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ، وَالْآراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَلایُصابُ إلّا بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدی بِنا هُدِیَ؛ به وسیله عقل ناقص و نظریه‌های باطل و مقایسات فاسد و بی‌اساس نمی‌توان احکام و مسائل دین را به دست آورد؛ تنها وسیله رسیدن به احکام واقعی دین، تسلیم محض بودن می‌باشد و هرکسی در مقابل ما اهل‌بیت تسلیم باشد از هر انحرافی در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود.»

خوب است بدانیم نفوذ دشمن، مختص به زمان اهل‌بیت (ع) نبوده؛ بلکه امروزه هم وجود دارد. رهبر انقلاب اسلامی ایران پس از اتمام برجام، اعلام خطری که در مسیر دشمن‌شناسی به مردم داده، درباره نفوذ دشمن است. ایشان در سال ۹۴ بیش از ۸۰ بار کلمه «نفوذ» را مطرح کرده است.

اگر امروز دشمن می‌خواهد با ایجاد شبهه مردم را از عزاداری امام حسین (ع) بی‌انگیزه سازد، بهترین راه مقابله این است که با تفکر و تعقل و با مطالعه منابع متقن دینی، ایمان خود نسبت به عزاداری را تقویت و پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای برای این شبهات پیدا کنیم تا این شبهات نتوانند ذره‌ای از ارادت و محبت ما نسبت به امام حسین (ع) و عزاداری را کم کنند.

باید بدانیم امام حسین (ع) برای حفظ دین من و شما، خود را فدا کرده و خون عزیزانش در این راه ریخته شد و زن و بچه‌اش در این مسیر به اسیری رفتند. باید به این برسیم که امام حسین (ع) در پیشگاه خداوند کریم، جایگاه رفیع و والایی دارد و می‌تواند دست ما را هم بگیرد. باید به این باور برسیم که امام حسین (ع) نمرده؛ بلکه زنده است و در نزد پروردگارش روزی می‌خورد.

اگر به این باور و اعتقاد برسیم، آن‌وقت عزاداری تنها ریختن اشک نیست، بلکه عین زندگی و نشاط است.

2. معرفی الگوی زندگی اسلامی

امام سجاد (ع) در دعاهای عمیق خود، ابعاد یک زندگی اسلامی و ایمانی و قرآنی و ولائی را به بهترین و زیباترین وجوه به تصویر کشیده و در لباس عشق و معاشقه با خداوند و اشک و آه و مناجات با قاضی الحاجات پرده از روی بسیاری از اسرار کشف شده و غیرمکشوف برگرفته و سیمای ملکوتی و راستین انسان مؤمن و اهل ولایت و ولایتمدار و ولایت‌پذیر را به نحو احسن تبیین فرموده است.

البته محور و اساس دعاهای آن حضرت بر حُب فی الله و معاشقه و مناجات و عالیترین جذبه‌های الهی خلاصه می‌شود و سیمای آن بزرگوار سیمای عاشق فانی فی الله است. اما در لابه‌لای این مضامین عرفانی، سبک زندگی دینی را به عنوان الگو و سرمشق برای ما معرفی کرده است.

آن حضرت در فرازی از دعای شریف مکارم الاخلاق چنین نجوا می‌کند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ؛ خداوندا بر محمد و آل او درود فرست و ما را به زینت صالحان و شایستگان مزین فرما و زینت پرهیزگاران را بر من بپوشان.»

امام (ع) در این جملات، دو عنوان «صالحان» و «تقوی پیشگان» را با هم آمیخته، تا دو بعد ایجابی و سلبی زندگی افراد را تبیین کند. یعنی هم باید انسان مزین به لباس اهل صلاح باشد تا کار نیک انجام دهد و هم لباس اهل تقوی را بپوشد تا او را از آلودگی‌ها حفظ کند.

آنگاه امام (ع) امتیازات و ویژگی‌های صالحان و پرهیزگاران را چنین بیان می‌فرماید:

1.      «فِی بَسْطِ الْعَدْلِ» (گسترش دادن عدالت)

2.      «وَ کَظْمِ الغَیْظِ» (فروخوردن خشم و کینه)

3.      «وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ» (خاموش کننده آتش فتنه)

4.      «وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ» (جمع کننده اهل تفرقه)

5.      «وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ» (تلاش برای اصلاح ذات البین)

6.      «وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ» (اشاعه و افشای کارهای نیک دیگران)

7.      «وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ» (پوشاندن عیوب دیگران)

8.      «وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ» (رفتار با نرمی و ملاطفت)

9.      «وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ» (تواضع و فروتنی)

10.  «وَ حُسْنِ السِّیرَةِ» (سیره نیکو و پسندیده)

11.  «وَ سُکُونِ الرِّیحِ» (حاکمیت آرامش بر زندگی و رفتار)

12.  «وَ طِیبِ الْمُخَالَقَةِ» (معاشرت با شیوه پسندیده و اخلاق نیک)

13.  «وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِیلَةِ» (سبقت گرفتن به سوی فضیلت‌ها)

14.  «وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ» (اهل ایثار و تفضل بودن)

15.  «وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَیْرِ الْمُسْتَحِقِّ» (پرهیز از سرزنش دیگران و پرهیز از تمجید کسانی که سزاوار آن نیستند)

16.  «وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ» (گفتار به حق، اگر چه کم باشد)

17.  «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی» (اندک شمردن گفتار و کردار و کارهای خیر هر چند بسیار باشند)

18.  «وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی» (بسیار شمردن کارهای شر، هر چند اندک باشد)

امام سجاد (ع) در جملات کوتاه پیشین، 18 شاخصه از شاخصه‌های یک زندگی دینی و الهی را بیان کرده است. در واقع آن حضرت دو شیوه زندگی را به تصویر کشیده (زندگی غیرصالحان و غیر پرهیزکاران و زندگی صالحان و پرهیزکاران) و از خداوند متعال خواسته تا همیشه زندگی وی در مسیر زندگی پاکان و صالحان ادامه یابد. مطالعه و به کارگیری این 18 مورد، سبب دینی شدن سبک زندگی ما می‌شود.

امام سجاد (ع) نه تنها در دعاهای خود الگو و سرمشق می‌دهد، بلکه عمل و رفتار آن حضرت نیز سرمشقی نیکو است. آن حضرت اسوه عبادت و زهد و ساده زیستی و نمونه صبر و شکیبایی و مظهر آمیختگی علم و حلم و ... است.

یکی از اصحاب امام زین العابدین (ع) و از راویان حدیث به نام «زهری» حکایت می‌کند: روزی به همراه حضرت سجاد (ع)، نزد پنجمین خلیفه از خلفای اموی در دمشق، عبدالملک مروان رفتیم؛ عبدالملک، احترام شایانی نسبت به حضرت سجاد (ع) به جا آورد؛ و چون چشمش به آثار سجود در چهره و پیشانی مبارک امام زین العابدین (ع) افتاد، گفت: ای ابو محمد! خود را بسیار در زحمت عبادت انداخته‌ای، با اینکه خداوند متعال تمام خوبی‌ها را به تو داده است و تو نزدیک‌ترین فرد به رسول اللّه می‌باشی، تو دارای علم و کمالی هستی که دیگران از داشتن آن محروم می‌باشند!

امام سجاد (ع) فرمود: آنچه از فضل پروردگار و توفیقات الهی برای من گفتی، نیاز به شکر و سپاس دارد.

و آنگاه فرمود: پیغمبر خدا (ص) با اینکه تمام خطاهای گذشته و آینده‌اش بخشیده شده بود، آنقدر نماز می‌خواند که پاهای مبارکش ورم می‌کرد، به قدری روزه می‌گرفت که دهانش خشک می‌گشت و می‌فرمود: آیا نباید بنده‌ای شکرگزار باشم.

سپس حضرت در ادامه سخنانش افزود: حمد خداوندی که ما را بر دیگران برتری بخشید و به ما پاداش خیر عطا نمود، و در دنیا و آخرت حمد و سپاس، تنها مخصوص اوست.

به خدا سوگند! چنانچه اعضاء و جوارحم قطعه قطعه گردد و در اثر عبادت نفسم قطع شود، یک‌صدم شکر یکی از نعمت‌های خداوند را هم انجام نداده‌ام.

چگونه می‌توان نعمت‌های الهی را برشمرد؟! و چگونه توان شکر نعمتی از نعمت‌هایش را خواهم داشت؟!

نه به خدا قسم! خداوند هرگز مرا غافل از شکر نعمت‌هایش نبیند.

چنانچه عائله‌ام و دیگر خویشان و سائر مردم حقّی بر من نمی‌داشتند، به جز عبادت و ستایش و مناجات با خداوند سبحان، کار دیگری انجام نمی‌دادم و سخنی به جز تسبیح و ذکر خدای متعال نمی‌گفتم تا آنکه نفسم قطع شود.

زهری می‌گوید: سپس امام (ع) به گریه افتاد و عبدالملک نیز گریان شد و گفت: چقدر فرق است بین کسی که آخرت را طلب کرده و برای آن جدیّت و کوشش می‌نماید و بین کسی که دنیا را طلب کرده و باکی ندارد که از کجا و چگونه به دست می‌آورد. پس چنین افرادی در آخرت سهمی و نجاتی برایشان نخواهد بود.[6]

عزادار امام حسین (ع) سیره امام سجاد و اهل‌بیت (ع) را الگوی خود قرار می‌دهد و سبک زندگی که در ماهواره و شبکه‌های مجازی و ... را طرد می‌کند.

عزادار واقعی می‌داند نباید از دشمن تبعیت کند. اگر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بحث جهاد کبیر را مطرح می‌کند، این جهاد کبیر را هم خود ایشان به عدم تبعیت از دشمن تفسیر نموده و در این باره تأکید می‌کند. مواظب باشیم تا از دشمن تبعیت نکنیم و دنباله‌رو او نباشیم، بلکه مستقل و با اقتدار زندگی خود را پیش ببریم و گوش ما به دهان دشمن و چشم بر دست او ندوزیم.

گریز و روضه

امام سجاد (ع) در مناسبت‌ها و مجالس مختلفی مظلومیت خود و شهادت مظلومانه پدرش را برای مردم تبیین کرد. آن حضرت پس از جریان دلخراش و دلسوز عاشورا بیش از حدّ بی‌تابی و گریه می‌نمود.

هرگاه غلام امام سجاد (ع) ظرف آب را برای ایشان می‌آورد، امام شروع به گریه می‌کرد تا اینکه غلام به نشانه اعتراض، گفت: آقا! در طی سی‌وپنج سال گذشته هربار که برای شما آب می‌آورم تا وضو بگیرید، چشمت که به آب می‌افتد، اشکتان سرازیر می‌شود! هرگاه بچه شیرخواره‌ای را ببینید، گریه می‌کنید، آقا! این همه گریه کردید، دیگر بس نیست؟ یا بن رسول اللّه! شما با این وضعیت و حالتی که دارید، خود را از بین می‌برید!

حضرت در پاسخ فرمودند: غلام! از تو انتظار نداشتم، این حرف را بزنید! «وَ اللَّهِ لَقَدْ شَکَا یَعْقُوبُ إِلَى رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتَ حَتَّى قَالَ‏ یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ‏ أَنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِدا» یعقوب (ع)، پیامبر و پیامبرزاده بود. او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یکی از آنان را مدتی از نظرش غایب کرد، در اندوه این فراق موقتی، موهای سر یعقوب سفید، کمرش خمیده و نور چشمانش از شدت گریه از دست رفت، در حالی که پسرش در این دنیا و زنده بود؛ اما «إِنِّی‏ رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَةَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی‏[7]؛ من با چشمان خودم پدر و برادر و 71 تن از خانواده‌ام را دیدم که مظلومانه کشته شده و بر زمین افتادند. پس چگونه اندوه من تمام و گریه‌ام کم شود؟

آفتاب لب بامم، پدرِ گریه منم                         علی اوسطم و پیر عزا و مَحنم

قسمت این بود که با گریه شوم، هم بیعت           یادگاریِ غریبِِ پدری بی کفنم

آب شد پیکر من از غم دروازه شام                             ردی از سلسله‌ها هست، به روی بدنم

یوسفی بودم و از حادثه یعقوب شدم                 پسر خسته دل کشته بی پیرهنم

ابکی ابکی لحسین بن علی العطشان                       شهرۀ شهر شده گریه دشمن شکنم

سهل ساعی می‌گوید: من از سفر مکه به سمت بیت‌المقدس بر می‌گشتم، در شهر شام دیدم مردم کف می‌زنند به یکدیگر می‌رسند تبریک می‌گویند، شهر را زینت کردند.

پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: اسیران خارجی را می‌آورند. از کدام دروازه؟ از دروازه ساعات!

کناره دروازه ساعات ایستادم، یکباره صدای شادی و هلهله جمعیت بلند شد. تا نگاه کردم چشمم به چند سر بریده روی نیزه‌ها افتاد. یکی از سرها قرآن می‌خواند. سرها که گذشت، دیدم آقای بزرگواری را سوار بر شتر برهنه آوردند! آثار بزرگی از صورتش نمایان بود، جلو رفتم سلام کردم، آقا فرمودند: خدا رحمتت کند کی هستی؟ که مرا در این شهر سلام می‌کنی (یعنی اینجا به ما سنگ زدند، زخم زبان می‌زنند)

گفتم: آقا سهل ساعدی هستم از صحابه جدت رسول خدایم، آقا! این چه حالی است می‌بینم. فرمودند: سهل ساعدی! بابایم را کشتند، عمویم را شهید کردند به حالش گریه کردم. آقا چه کنم؟ فرمود سهل، اگر ممکن است پارچه‌ای را زیر زنجیر گردنم بگذار. سهل گفت: تا زنجیر را از گردن آقا بلند کردم، دیدم خون تازه از زیر حلقه‌های زنجیر جاری شد.

بیمار چنین عاشق و دلداده که دیده                            در تاب و تب از عشق رخ یار که دیده

گه روی شتر گه به روی خار مغیلان                 گه مجلس بیگانه و اغیار که دیده

در سلسله از کرب و بلا در سفر شام                  بر روی شتر پیکر تب دار که دیده



[1]. روش داستانی.

[2]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص 172.

[3]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص 313 ـ 314.

[4]. آل‌عمران/120.

[5]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏11، ص 206.

[6] . بحار الأنوار، ج 46، ص 52.

[7]. کامل الزیارات، ص 107 و مستدرک الوسائل، ج 2، ص 466.