بسم الله الرحمن الرحیم
جلسات بانوان عاشورایی
ایجاد انگیزه[1]
یکی از دانشمندان و علمای بزرگ جهان اسلام میگوید: روزی یک زن مسیحی با شوهر مسلمانش نزد من آمد و درباره اسلام سؤالات فراوانی پرسید. از جمله اینکه گفت: «من از اسلام چیزهایی میدانم، و از قوانین و دستوراتش در شگفتم و به آن بسیار علاقهمند میباشم؛ ولی یک مسئله باعث شده که من مسلمان نشوم. من بارها درباره این مسئله با شوهرم و بعضی افراد دیگر بحث کردهام، ولی تاکنون پاسخ قانعکنندهای دریافت نکردهام، اینک اگر شما میتوانید فلسفه این قانون را برای من بیان کنید و مرا قانع سازید تا من به دین اسلام مشرّف شوم.
این عالم بزرگوار میگوید: از او پرسیدم، آن قانون و مسئله چیست؟ گفت: قانون «حجاب» است. اصولاً چرا اسلام حجاب را برای زن لازم دانسته؟ و چرا به او اجازه نمیدهد که مانند مرد بدون حجاب از خانه بیرون بیاید؟
به او گفتم: آیا تا به حال شما به بازار طلا و جواهرفروشان رفتهای؟ گفت: آری. به او گفتم: آیا دیدهای که زرگرها، طلا و جواهرات را در «ویترین» و صندوق شیشهای قرار داده و صندوق را قفل میکنند؟ گفت: آری. به او گفتم: چرا این کار را میکنند؟ گفت: برای آنکه از دست دزدان و خیانتکاران محفوظ باشد. به او گفتم: فلسفه حجاب نزد ما مسلمانان همین است. زن گُلی خوشبو است… زن گوهر و یاقوتی است که باید از دست خیانتکاران و دزدان عفِت و ناموس محفوظ بماند. باید زن را همچون مرواریدی که در جعبه پنهان است، از چشم تبهکاران و اهل فساد پنهان ساخت، تا طعمه آنان نشود. ای دخترم! حجاب ساتر و نگهدارنده زن است. آری، زن باحجاب از خیانتکاران ایمن است، زیرا بدنش پوشیده و زینتهایش مستور است و مردم از او چیزی نمیبینند، و در او طمع نمیکنند و از او دوری میجویند.
بدن زنی که با حجاب پوشیده باشد، نظر تبهکاران را جلب نمیکند، بلکه آنها از خانم باحجاب حساب میبرند و حیا میکنند. شما مطمئن باش که اگر زن در پوشش حجاب نباشد، پیوسته در معرض خطرات و تجاوز قرار میگیرد، و به جهت نمایان بودن زیباییها و زینتهای وی مورد آزار و تجاوز مفسدین قرار میگیرد. بنابراین … حجاب باعث محفوظ ماندن تو و شرافت و بزرگواری تو است. آری دخترم: این گوشهای از فلسفه حجاب است. اینجا صورت زن مسیحی باز شد، و با چهرهای درخشان گفت: حالا به این قانون اسلامی قانع شدم و به فلسفه آن پی بردم و اکنون وقت آن است که با کمال میل، به دین اسلام مشرّف شوم. آنگاه شهادتین را با ضمیمه شهادت به ولایت امیرالمؤمنین (ع) بر زبان اجرا کرد و مسلمان شد.[2]
این گفتگوی دینی زیبا، برای ما روشن میسازد که اسلام میخواهد شخصیت و پاکی زن را حفظ نماید و به دنبال آن از اجتماع حمایت کند، از این رو حجاب را به عنوان یک شرط اساسی برای هدف مزبور لازم دانسته است. همچنین از این گفتگو روشن میشود که اغلب بانوانی که بیحجاب هستند، از فلسفه حکیمانه حجاب اطّلاع ندارند و به آثار پُر منفعتش توجّه ندارند و از مفاسد بیحجابی غافلند. بنابراین واجب است فلسفه حجاب برای بانوان بیان شود، تا آنان با تمام میل، به این پوشش مقدّس و شرافتمند اسلامی پایبند شوند.
خلاصه آنکه باید این جمله معروف و مشهور شهید مطهری (ره) را آینه راه قرار داد: «کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمیگذارد.»
متن و محتوا
هدف از انقلاب عاشورا، احیای ارزشهای دینی بود و در سایه آن، حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین (ع) و زینب کبری (س) و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. برای زنان، زینب کبرا و بانوان عاشورایی دیگر، الگوی حجاب و عفاف هستند. اینان در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حسّاس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و سرمشق همگان شدند.
عصر عاشورا وقتی دشمن به خیمهها حمله کرد و آنها را به آتش کشید، حضرت زینب (س) محضر امام سجاد آمدند و کسب تکلیف کردند. امام به عمهاش زینب (س) فرمودند، بگو بچهها به میان بیابانها فرار کنند و پراکنده شوند، در ضمن فرار قضیهای برای دختر امام حسین (ع) به نام فاطمه صغرا (س) اتفاق میافتد. عربی از سپاهیان یزید او را دنبال میکند. آن عرب با ته نیزه به پشت دخترک میزند و هنگامی که بر زمین میافتد، او آنچنان گوشوارههای دخترک را از گوشش بیرون میکشد که گوشهایش پاره میشوند. آنگاه که به هوش میآید، سر خود را در دامن عمهاش زینب (س) میبیند، در این حال اولین درخواستی که دارد این است: عمه جان آیا پارچهای پیدا میشود تا با آن سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟
دختر دلسوخته به عمهاش نگفت، سه روز است که آب نخورده و تشنهاش است، نگفت که گوشهایش درد میکند، نگفت که او را شلّاق و تازیانه زدهاند. نگفت پدرم کجاست. نگفت برادرم کجاست. نگفت عمویم کجاست ... فقط وقتی متوجّه شد که چادر به سر ندارد با گریه التماس کرد: عمّه جان! چادر ندارم! آیا چادری نداری که خود را با آن بپوشانم؟! حضرت زینب با چشمهای پر از اشک فرمود: دخترم؛ چیزی برای ما باقی نگذاشتهاند.[3]
پس از حادثه خونین عاشورا، و در زمان اسارت، زینب (س) و دیگر زنان خاندان رسالت را بهگونهای وارد دمشق کردند که به آنها هتک حرمت شد، به طوری که روپوش آنها را غارت کردند.
هنگامی که اسیران را به مجلس یزید وارد کردند، حضرت زینب (س) در همانجا سخنرانی شدیدی بر ضد روشهای ظالمانه یزید و یزیدیان نمود، از جمله بر سر یزید فریاد زد و فرمود: «آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده بنشانی، ولی دختران رسول خدا (ص) را به صورت اسیر حرکت دهی، حریم پوشش زنان ما را بشکنی و نقاب از چهره آنها برداری.»
سپس فرمود: «سوگند به خدا جز پوست خودت را نکندهای و گوشت خودت را پارهپاره نکردهای، حتماً تو را در (قیامت) نزد رسول خدا (ص) ببرند، با بار سنگین گناه، گناه ریختن خون اهلبیت آن حضرت، و هتک حرمت (حجاب) آنها، آنگاه حق ما از تو گرفته خواهد شد، و در آنجا عزت ما و ذلّت خود را خواهی دید.»[4]
این فراز بیانگر آن است که خاندان رسالت در مورد، قداست حریم حجاب بسیار حساس بودند، به طوری که هتک آن را در کنار گناه بزرگ ریختن خونشان، عنوان یک گناه بزرگ میشمردند و با ذکر آن به سلطان ستمگر وقت، اعتراض مینمودند.
آری هم امام حسین (ع) نسبت به حفظ حریم اهلبیت و حفظ آنان از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکرد و هم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت، هیچگاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت ننمودند. هر یکی از این صحنهها میتواند برای جامعه امروز ما درسآموز باشد. بنابراین خواهرم! برادرم! از واقعه کربلا، تنها درس گریه و عزاداری نگیرید. درس عفت بگیرید. درس حجاب بگیرید. معرفت خود را نسبت به کربلا و عاشورا بیشتر کنید. امام من و شما هنوز هم تشنه لبیک است ...
درباره اهمیت و جایگاه حجاب و سیره اهلبیت (ع) در این فریضه، سخن بسیار است و از زوایای متعددی این قضیه واکاوی شده؛ اما نکتهای که میخواهیم در این جلسه به آن بپردازیم «تذکر به حجاب» است، زیرا حجاب یکی از معروفهایی است که متأسفانه در جامعه ما کمرنگ شده و بیش از دیگر اعمال، نیازمند امر به آن وجود دارد. ناگفته نماند یکی از اهداف امام حسین (ع) از برپایی انقلاب عاشورا هم «امربهمعروف و نهی از منکر» بوده است و کسانی که میخواهند از آن حضرت پیروی کنند و از مکتب عاشورا درس بگیرند، باید نسبت به این معروف نیز آگاه باشند و در جهت احیای آن قیام کنند.
امر به حجاب
اولین آمر به حجاب و ناهی از بدحجابی خداوند رحمان و رحیم است: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً[5]؛ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسریهای بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
اما از آنجا که این دنیا، دنیای سبب و اسباب است، خداوند متعال امر فرموده بندگانش یکدیگر را امر به حجاب و نهی از بدحجابی کنند و اولین کسی که این وظیفه خطیر بر دوش اوست، پیامبر اسلام (ص) میباشد.
شاید بتوان گفت یکی از اصلیترین فلسفههای امر به حجاب و نهی از بدحجابی، ناشی از خیرخواهی و مهربانی است! و باید افراد از این منظر «امر به حجاب» را نگاه کنند: از آنجا که خداوند متعال (و به تبع آن مؤمنین!) دوست ندارند، انسانها اهل گناه و معصیت شوند!. لذا فرد آمر تذکر میدهد و امر به حجاب میکند.
البته آمر به حجاب، جانشین خدا در روی زمین است و باید صفت رحمان و رحیمی خداوند را در همه شئون زندگی از جمله هنگام امر به حجاب و نهی از بدحجابی متبلور کند. بنابراین اگر من امر و نهی میکنم، به دلیل این است که بدحجابان را دوست دارم و دلم برای آنان میسوزد! که مبادا مورد لعن و نفرین خدا قرار گیرند و دنیا و آخرت خود را خراب کنند.
زمانی که این تفکر در جامعه نهادینه شود، و آنگاه که تکتک افراد علت امر به حجاب و نهی از بدحجابی را بفهمند، این فریضه، شیرینترین تعامل اجتماعی میگردد.
در کشور ما عفاف و حجاب جزء مباحث مذهبی، هویت دینی و انقلابی جامعه شناخته میشود. از طرفی جنگ نرم دشمن به شدت علیه باورها، اعتقادات و اندیشههای اصیل اسلامی در جریان است که بر اثر این تقابل نابرابر، عفاف و حجاب به معضلی تبدیل شده که دغدغهای را برای دلسوزان و قشر عظیم فرهنگی به وجود آورده است و بهترین راه مقابله با این هجمه عظیم ضد فرهنگی و اعتقادی، ترویج امر به حجاب برتر و غیرت ورزی و نهی از بیعفتی و بیحجابی است.
بنابراین آنچه که امروزه در باب حجاب ـ به ویژه برای قشر متدین جامعه ما ـ ضروری است، امر به حجاب و نهی از بدحجابی است. همان چیزی که یکی از مهمترین دغدغههای ابی عبد الله الحسین (ع) بوده است ولی متأسفانه امروز این قضیه مورد غفلت واقع شده و برخی از متدینین و مذهبیها و هیئتیها بیشتر نسبت به مسئولین انتقاد میکنند و وقتی نوبت به خود آنها میرسد، آیه یأس میخوانند و کاسه چه کنم دست میگیرند! دنبال کاری میگردند که راحت باشد و تأثیرگذاری زیاد داشته باشد. نهایت خلاقیتشان این است که یک پُست در شبکههای اجتماعی میگذارند و خلاص. بعد از آن سر بلند میکنند و میگویند کاری کردیم کارستان!
در زمان ما، نمود فرهنگی جامعه ایران در حجاب است. ﺍﮔﺮ حجاب و عفاف ﺟﺎﻣﻌﻪ ما ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ جامعه خواهد مُرد، هرچند ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ! و همین مطلب برای اینکه تصمیم بگیریم تا امر به حجاب و تذکر لسانی را فراموش نکنیم کفایت میکند و مطمئن باشیم که مؤثر میباشد.
معاون اجرایی ستاد امربهمعروف نمایشگاه کتاب تهران میگوید: در نمایشگاه کتاب امسال (سال 93) 85% تذکرات لسانی عفاف و حجاب تأثیرگذار بوده است.[6] این آمار نشان میدهد که اگر به بهانههای مختلف، امر به حجاب را ترک نکنیم، آثار آن را خواهیم دید. البته در این حرکت عاشورایی، ظرافت در تبلیغ و بیان و اخلاص در گفتار حرف اول را میزند.
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) میفرماید: «روی مسئله حجاب «کار هنری و کار زیبای تبلیغی» باید صورت گیرد تا این مسئله در ذهن جای گیرد من فکر میکنم در وضع کنونی اگر در کنار میل طبیعی زن به حجاب شایسته، نوعی «تبلیغات صحیح» که بتواند نقطهنظر اسلام را هم تأمین کند ارائه شود، زنان ما به حجاب اصیل اسلامی و شرعی رو خواهند آورد.»[7]
روزی خانم بینظیر بوتو (نخستوزیر پاکستان) به دیدار مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) میآیند. خانم بینظیر چادری بر سر انداخته بود؛ اما حجاب کاملی نداشت. در همان جلسه، حضرت آقا تذکر لسانی به او داده و میفرماید: «دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهلبیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی. همین طور آقا ادامه میدهند و کاری میکنند که خانم بینظیر بوتو شروع به گریه و زاری میکند و با چشمان اشکبار، میگوید: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید. آقا بلافاصله میفرماید: شفاعت مخصوص محمد و آل محمد (ص) است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را به اهلبیت هماهنگ کنید. از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید.»[8]
شهدا و ایثارگران هم با تقدیم خونشان و رفتارشان بارها امر به حجاب کردهاند. میگفت: بیمارستان از مجروحین پرشده بود… حال یکی خیلی بد بود…
رگهایش پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت، بیاورمش داخل اتاق عمل. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحتتر بتوانم مجروح را جابهجا کنم …
مجروح که چند دقیقهای بود به هوش آمده بود، بهسختی گوشه چادرم را گرفت و بریدهبریده و سخت گفت: من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم میرویم ...
چادرم در مشتش بود که شهید شد.
میگوید از آن به بعد در بدترین و سختترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتهام.[9]
ارزش و اهمیت امر به حجاب
به ثمر نشستن هر امری متوقف بر نظارت است؛ چه از درون و چه از بیرون. در جامعه به دلیل گستردگی و پراکندگی نمیتوان به نظارت از درون اکتفا کرد؛ زیرا عدهای نمیخواهند به حق خود قانع باشند و به قوانین تن دهند، از این رو نظارت از بیرون بایسته و شایسته است. همچنین نمیتوان این نظارت را وظیفه عدهای خاص دانست؛ بلکه باید همگانی باشد و این نظارت همگانی همان «امربهمعروف و نهی از منکر» است.
پیامبر اسلام (ص) درباره کسانی که به این فریضه دینی عمل میکنند، میفرماید: «آیا شما را از کسانی خبر دهم که نه از انبیا و نه از شهدا هستند؛ ولی مردم به مقام، مرتبت و جایگاه آنان در پیش خدا که بر منبرهایی از نور هستند، غبطه میخورند؟ سؤال شد: ای رسول خدا! آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان کسانی هستند که بندگان را محبوب خدا و خدا را محبوب بندگانش میگردانند. سؤال شد: معنای محبوب گردانیدن خدا نزد بندگانش معلوم است؛ اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا میگردانند؟ حضرت در جواب فرمود: به چیزی که خداوند متعال دوست دارد، دعوت میکنند و از چیزی که خداوند متعال بدش میآید، نهی مینمایند، پس هنگامی که بندگان خدا او را اطاعت میکنند، محبوب خدا میگردند و خداوند متعال آنان را دوست میدارد.»[10]
روشهای مطلوب در امر به حجاب
1. ملایمت در رفتار و گفتار: در حدیث میخوانیم: «زیادهروی در ملامت اشخاص، آتش لجاجت آنها را شعلهور میسازد.» (تحف العقول، ص84). یا اینکه؛ «از سرزنش و توبیخ زیاد بپرهیزید، زیرا گناهکار را در عمل ناپسند خود جسور میکند و از طرفی نصیحت را ناچیز و بیاثر میسازد.» (غررالحکم، ص278). گاهی آثار جملات و کلمات کوتاه بیش از بحثهای طولانی است و در ذهن بهتر میماند.
2.تذکر غیرمستقیم: بهتر است فرد تذکر دهنده، تذکر خود را با مخاطب به گونهای غیرمستقیم بیان کند و او را متوجه بدحجابیاش کند.
3.منطقی بودن کلام: بسیاری از اوامر و نواهی بر اساس منطق و دلیل هستند که اگر ما آنها را برای مردم بیان کنیم زودتر به نتیجه میرسیم از جمله: دلیل حجاب در امنیت قرار گرفتن زن است (احزاب/59)
4.مقابله نیکو: آموزههای اسلام در زمینه مواجهه با رفتار ناپسند و الفاظ رکیک آنها، ناظر به اتخاذ بهترین رویه است و شاید یکی از دلایل آن، ایجاد تحول در افراد خاطی باشد. بر این اساس قرآن کریم میفرماید: «ادفع بالتی هی احسن السیئه؛ سخن بد آنها را به طریقی که نیکوتر است دفع کن».(مومنون/96)
5.مثبتگرایی: در امر به حجاب و تذکر لسانی، تنها نقطهضعف را مطرح نکنید. از خوبیها نیز بگویید. در قرآن کریم در نهی از شراب، اول از منافع آن سخن گفته است و بعد میفرماید: «ضررش از نفعش بیشتر است.» (بقره/219)
6.بیان آثار خوش حجابی: یکی از راههای مؤثر در حجاب، بیان وعدههای اولیای خداست. از آنجا که انسان برای انجام هر کار معروف یا ترک هر کار منکری نیاز به انگیزه دارد، این وعدهها میتواند یکی از بهترین انگیزهها باشد. وعیدها نیز در ترک منکر نقش مهمی دارند. قرآن میفرماید: کسانی که از طاغوتها پیروی میکنند، هم در دنیا به قهر و لعنت خداوند گرفتار میشوند و هم در آخرت.
حضرت علی (ع) در خطبه 24 نهجالبلاغه میفرماید: «اگر شما در راه خدا باشید و به وظیفه الهی خود عمل کنید در دنیا هم به کامیابی نرسید ،من در قیامت ضامن رستگاری شما هستم.»
7.حفظ آبرو و حرمت: در حدیث میخوانیم: «هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند، او را آراسته است؛ ولی هرکس او را آشکار موعظه کند، شرمندهاش کرده است» (بحارالانوار، ج 7، ص374)
8.تحریک عواطف: برای امر به حجاب، یکی از اهرمهای بسیار قوی تحریک عواطف است
شخصی به مادرش تندی کرد. روز بعد، امام صادق (ع) او را دید و امام به او فرمود: «چرا با مادرت تندی کردی؟ مگر نمیدانی شکم مادرت منزل تو بود ؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ پستان مادرت غذای تو بود؟ سپس فرمود: پس با او خشن نباش» (بحارالانوار، ج71، ص 76)
جملات زیر نمونهای عاطفی از امر به حجاب است:
خواهرم! قدر این تکه پارچه مشکیات را بدان این تکه پارچه همهچیزت است! همه ارزشت یعنی لبخند رضایت بیبی دو عالم. یعنی نگاه نگران و دل پر آشوب مهدی صاحبالزمانت. این چادر یادگار در نیم سوخته است. این چادر یادگار کوچههای مدینه است. این چادر همانی است که ابا عبدالله برای احیای آن در جامعه اسلامی، به کربلا رفت، این چادر همانی است که فاطمه صغرا بعد از به هوش آمدنش، دنبالش میگشت، این چادر همانی است که زبنب (س) از یزید به خاطر بیاحترامی به آن شکایت کرد.
9.خود اهل رعایت حجاب باشد: زیرا در آن صورت کلام او اثر ندارد. فردی خدمت پیامبر (ص) رسید تا فرزند او را از خرما خوردن منع نماید. حضرت فرمود فردا بیا تا تذکر دهم آن شخص فردا آمد و حضرت به بچه گفت خرما نخور سر این کار را پرسیدند حضرت فرمود من دیروز خرما خورده بودم لذا او را منع نکردم.
حضرت علی (ع) میفرماید: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن[11]؛ انسان مؤمن آینه تمام نمای برادر مؤمن خود است.» بنابراین باید هم خود از نظر پاکی چون آینه باشد وهم صفات آینه را داشته باشد تا بدیهای دیگران را به آنها منتقل نماید.
گریز و روضه
یزید فاجعه کربلاء را با تبلیغات فراوان پیروزی خواند و مردم را برای تماشای پیروزیهایش دعوت کرد، اینک قافله اسراء نزدیک شهر دمشق رسیده است. سه روز زنان و دختران اهل بیت (ع) را پشت دروازه نگه داشتند تا شهر آذین شده و همه برای تماشای اسیران آماده شوند و حقارت و هلاکت آنان را ببینند. برخی با رفتار بیادبانه خود دل اهل حرم را به درد میآوردند و قصد تعرض به پوشش آنها داشتند، اما این زنان و دختران اهلبیت (ع) هرکدام به نوعی اعتراض خود را از بیاحترامی یزیدیان به چادر و پوششان اعلان داشتند و به نحوی برای پوشیده ماندن اهل حرم تلاش کردند.
ام کلثوم نزد شمر آمد و فرمود: ما را از راهی ببر که تماشاچیانِ کمتری جمع شدهاند و سرهای مطهّر شهیدانمان را از بین محمل و کجاوههای ما جدا کن و آنها را در جلو قافله حرکت بده تا توجّه مردم به دیدن آنها جلب گردد و صورت دختران پیامبر از نگاه نامحرمان محفوظ بماند.
ام کلثوم اینگونه مسؤلیت خویش را ادا نمود، ولی به این در خواست توجهی نگردید.
نوبت به حضرت سکینه رسید. سکینه (س) اندوه جانکاهش را با گریه اظهار کرد. وقتی یزید از او پرسید: چرا گریه میکنی؟ فرمود: چگونه گریه نکند کسی که روپوشی ندارد تا با آن صورتش را از تو و نامحرمانی که در مجلس تو حاضرند بپوشاند؟ آری او میگرید که چرا روپوشی بر صورت ندارد.[12]
قسم به اشک سکینه، به شور کرب و بلایش قسم به غربت او، قسم بر حجب و حیایش
قسم به نام زهرا، چادر خاکی او آه، قسم به او که شد چنین شکسته پهلو
مرا نمانده طاقت، این غم شعله ور را آه، چگونه حاشا کنم این خون جگر را
زمانه غریبی است، زمان غربت عشق به شعله های عصیان، شکسته حرمت عشق
اما رقیه (س) کجا اعتراض کرد؟ همان لحظهای که در خرابیه شام، سر پدر در بغل گرفته با او درد دل میکرد. پدر جان! به صورتهای ما سیلی زدند؛ بابا! گوشم را کشیدند و گوشوارهام را بردند ...
[2]. خواهرم حجاب سعادت است، ص 14. (این شیوه گفتگو، داستانوارهای است که از جذابیت خاصی برخوردار میباشد و پیام ما را به شکل داستانی و جذاب در اختیار مخاطب قرار میدهد.)
[4]. اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص 184.
[6] . خبرگزاری رسا، تاریخ مخابره 93/2/15.
[7]. خبرگزاری فارس، تاریخ مخابره، 93/11/27.
[8]. مجله آب آیینه آفتاب، ص 37 و 38.
[10]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 12، ص182.