سرویس مسجد خبر
با شهدا

مهندس شهید فریدون کشتگر

مهندس شهید فریدون کشتگر
(چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲) ۲۰:۰۳

بعد از شروع جنگ تحمیلی او در مرحله ای قرار گرفته بود که می بایست از اهم و مهم یکی را انتخاب نماید و این طور هم شد. او جنگ را اهم دانسته و به تبعیت از فرمایش امام خود که جنگ را سرلوحه تمامی کارها قرار دهید عازم جبهه های حق علیه باطل شد

 به گزارش سرویس مسجدخبر پایگاه تخصصی مسجد؛ شهید فریدون کشتگر متولد سال 1337،  تحصیلاتش را با نمرات عالی به پایان می رساند و در کنکور در دانشگاه تبریز در رشته راه و ساختمان قبول می شود.

از این دوران، مبارزه ایشان در مقابل ظلم و ستم رژیم پهلوی به طور جدی آغاز گردید و با توجه به هوش سرشار و ذکاوت ایشان در دانشگاه نیز از نظر تحصیلی زبانزد عام و خاص بود . در قیام مردم قهرمان تبریز در 29 بهمن از طرف ساواک دستگیرمی شود و در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی ایران جزو معدود افرادی بود که با روحانیون مبارز ارومیه همچون امام جمعه همکاری داشت و جزو اولین گروه مسلح بودند که مراکز نظامی شهر را تصرف نمود و در کلانتری 1 بصورت مسلّح از انقلاب پاسداری می کرد.  سپس وارد نهاد انقلابی جهاد سازندگی شد سپس راهی خوزستان شده به محض رسیدن به جبهه در پست مهندسی - رزمی مشغول فعالیت می شود بخاطر لیاقتش در مسؤولیت فرماندهی عملیات مهندسی پشتیبانی جنگ خوزستان فعالیت می کند تا اینکه لحظه موعود فرا رسید و در مورخه بیست و یکم اردیبهشت سال 1361، زمانی که با چهره نورانی اش در شلمچه از سنگر خود خارج شده و به سوی بولدوزر رفته و مشغول خاکریز زدن می گردد. بعد در کنار بولدوزر با یکی از رانندگان مشغول صحبت می شود که با انفجار توپی برروی دستگاه بولدوزر به لقاءا... می پیوندد .

در پهندشت کربلای سوزان و ملتهب خوزستان مجاهدی مهاجر و عاشقی آرام را قرار نیست. کالبدش توانایی نگه داشتن روح بزرگش را ندارد. او بی قرار بود مگر نه اینکه یارانش یکی یکی بسوی عشقشان پر زده و رفته بودند. او محزون از این بود که چرا لیاقت شهادت را ندارد. چگونه از میان باران گلوله و خمپاره و توپ جان سالم به در برده است. او از مدت ها پیش در جستجوی شهادت سر بسوی کربلای خوزستان نهاده و گمشده اش را در آنجا جستجو می کرد و بالاخره به گمشده اش رسید و با آغوش باز و تن پاره پاره به سوی او شتافت.

فریدون کشتگر در سال 1337 در یک خانواده مذهبی در شهر ارومیه متولد شد و دوران کودکی خود را تحت تعلیم و تربیت صحیح و سالم خانواده ای مذهبی قرار گرفت و پس از گذراندن دوران طفولیت که توأم با تعلیمات صحیح از طرف پدر و مادر بود وارد دوره جدید یادگیری شد و درس خواندن را آغاز نمود.

 دوران تحصیل ابتدایی را با نمراتی عالی به پایان رسانید و وارد دوره دبیرستانی در دبیرستان فردوسی در رشته ریاضی فیزیک گردید. در زمان تحصیل در دبیرستان چنان مهارت و ورزیدگی در خور تحسینی داشت که بارها از طرف مسؤولین آموزش و پرورش وقت مورد تشویق قرار گرفت. البته با توجه به جو فاسد آن زمان و بر خلاف خواسته های مسؤولین رژیم سابق که می خواستند از او یک الگوی بیگانه ای بسازند اما او وارد مسائل مذهبی شده و همگام با پدرش در مجالس مذهبی شرکت می کرد. با شرکت در جلسات یادگیری قرآن و نماز جماعت، روح خود را پرورش می داد. بعد از اتمام دوره دبیرستان در کنکور سراسری در رشته ریاضی فیزیک شرکت نمود و جزء نفرات ممتاز در جراید و روزنامه های وقت معرفی شد.

فریدون موفق به قبولی در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه تبریز گردید. زمانی که وارد دانشگاه شد زندگی وی وارد مرحله تازه ای شده و صفحات جدیدی در زندگی اش ورق خورد. از این دوران، مبارزه ایشان در مقابل ظلم و ستم رژیم پهلوی به طور جدی آغاز گردید و با توجه به هوش سرشار و ذکاوت ایشان در دانشگاه نیز از نظر تحصیلی زبانزد عام و خاص بود و در کارهای سیاسی و اجتماعی نیز مثل درسش اول بود.

به هنگام تحصیل از مسائل اجتماع خود غافل نبوده و از نزدیک فقر و ظلم و ستم حاکم بر جامعه را لمس می نمود و درصدد مبارزه با عاملین این فقر و تبعیض بود. همچون مولایش علی (ع) با فقرا مونس و همدم بود و اکثر اوقات فراغت خود را با مردم فقیر و مستضعف می گذراند. در جریان زلزله طبس به کمک مردم فقیر شتافته و بعد از برگشتن از طبس بر علیه رژیم شاه و جنایاتش در آن منطقه محروم تبلیغ می کرد.

قبل از شکل گیری انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) در هسته های مبارزاتی مخفی دانشجویی شرکت فعالانه ای داشت به طوری که در قیام مردم قهرمان تبریز در 29 بهمن از طرف ساواک دستگیر شده و به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود. هر موقع که برای مرخصی به ارومیه می آمد حتی لحظه ای از تبلیغ بر علیه رژیم ستمشاهی غافل نمی شد.

  چنان اخلاق و رفتار شایسته ای داشت که همه فامیل شیفته او بودند و هیچ وقت راضی به رفتن او به تبریز نبودند.

در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی ایران جزو معدود افرادی بود که با روحانیون مبارز ارومیه همچون امام جمعه آقای حسنی در مبارزات علیه رژیم نقش بسزایی داشت. در صحنه های تظاهرات از افراد شکل دهنده راهپیمایی بود. در بحبوحه انقلاب بصورت مخفی به همراه برادر بزرگش و تنی چند از همرزمانش نمایشگاهی از عکس و پوستر از جنایات رژیم را در شهر مهاباد تشکیل داد. همیشه در پایگاه مبارزین شهر ارومیه (مهدیه) حضور داشت و در جهت شکل دادن به راهپیمایی مردم علیه رژیم فعالیت می کرد. در صحنه های انقلاب از مخالفین سرسخت هر گونه حرکت راست یا چپ بود به طوری که در یکی از تظاهرات عده ای از چپ گراها قصد در انحراف کشیدن تظاهرات مردم مسلمان را داشتند که شهید بزرگوار از جمله افرادی بود که به شدت با آنها برخورد  می کند و حتی بارها از طرف گروه های چپگرا مورد تهدید قرار گرفت اما او راسخ تر به ادامه انقلاب فکر می کرد.

بعد از پیروزی انقلاب در 22 بهمن جزو اولین گروه مسلح بودند که مراکز نظامی شهر را تصرف نمود و در کلانتری 1 بصورت مسلّح از انقلاب پاسداری می کرد. در شورای امنیت شهر نیز فعالیت می نمود. در جریان انحرافی خلق مسلمان در تبریز از جمله افرادی بود که به مقابله با این جریان انحرافی پرداخت.

بعد از مدتی که انقلاب رفته رفته جایگاه اصلی خود را پیدا می کرد و جا داشت که جهت مستحکم کردن پایه های انقلاب سعی و تلاش در تمامی جنبه ها مخصوصا ترمیم خرابی ها اقداماتی شود شهید بزرگوار وارد نهاد انقلابی جهاد سازندگی شد و مدتی در کمیته فرهنگی فعالیت نموده و پس از مدتی به لحاظ داشتن تخصص فنی وارد کمیته فنی جهاد شده و در نقاط دورافتاده و محروم از جمله ماکو و توابع آن، ارومیه و مناطق کردنشین مشغول فعالیت گشته و از خود نیز آثار خدمات ارزنده ای نیز بر جای گذاشت.

در مریوان توسط حزب منحله دموکرات دستگیر شده و پس از تحمل شکنجه های این گروهک ملحد بعد از مدتی به طور معجزه آسایی آزاد گردید. با توجه به اینکه شهید بزرگوار در جهاد سازندگی و در شرکت نوید که تحت سرپرستی شهید مهدی امینی بود فعالیت می کرد بصورت نیمه فعال در سپاه پاسداران نیز فعالیت داشت.

بعد از شروع جنگ تحمیلی او در مرحله ای قرار گرفته بود که می بایست از اهم و مهم یکی را انتخاب نماید و این طور هم شد.  او جنگ را اهم دانسته و به تبعیت از فرمایش امام خود که جنگ را سرلوحه تمامی کارها قرار دهید عازم جبهه های حق علیه باطل شد و در کنار همرزمان شهیداش مهدی باکری - امینی در ایستگاه هفت آبادان با شجاعت هر چه تمام تر با دشمنان اسلام جنگیده و بعد از مدتی مسؤول تطبیق آتشبار نیروهای اسلام در جبهه آبادان شد.

بعد از اتمام ماموریتش به ارومیه بازگشته و پس از مدت کوتاهی مجددا هجرتی دیگر آغاز نموده و راهی خوزستان شد. به محض رسیدن به جبهه در پست مهندسی - رزمی مشغول فعالیت شده و به علت داشتن هوش سرشار و لیاقتش در مسؤولیت فرماندهی عملیات مهندسی پشتیبانی جنگ خوزستان شروع به فعالیت نمود و در شبانه روز آنی از خدمت به اسلام فروگذار نبود. در عملیات فتح المبین یکی از افرادی بود که در پیروزی رزمندگان اسلام نقش بسزایی داشت. طبق فرمایشات مسؤولین جنگ در محور شوش به سایت 15 راهگشای لشکریان اسلام بود و با احداث جاده عملیاتی که از مشکل ترین مراحل عملیاتی مهندسی فتح المبین بود در پیشاپیش سنگرسازان بی سنگر راهگشایی نموده و سهم بسزایی و نقش مهمی را در این عملیات ایفا نمود.

بعد از عملیات فتح المبین در عملیات بیت المقدس نیز از خود شجاعت و رشادت و کاردانی به خرج داده و این بار نیز راهگشای رزمندگان به طرف مرزهای سرزمین اسلامی شد.

در محور دارخوین - مارت به خونین شهر با سعی و تلاش و ابتکار و بینش و آگاهیش در زیر رگبارهای توپ و گلوله های تانک دشمن با احداث جاده های نظامی و سنگرها و خاکریزها برای پیشروی نیروهای اسلام نقش بسزایی داشت.

یکی از دوستان شهید ایشان می گوید: آخرین باری که به ارومیه آمده بود به نحو عجیبی تغییر کرده بود و موقع رفتن بر خلاف همیشه تقریبا با تمامی دوستان و آشنایان خداحافظی کرد. به خاطرم هست یک روز آمد به جهاد سازندگی و به تمامی اطاق ها سر زد و از همه خداحافظی کرد. چهره اش آن روز کاملا تغییر کرده و واقعا نورانی تر از همیشه شده بود؛ این نشانگر نزدیک شدن وی به جوار رحمت الهی بود. هنوز مدت زیادی از عملیات فتح المبین نگذشته بود و او از اینکه شهید نمی شود، شکوه و گلایه می کرد. اما یک روز قبل از شهادتش این مسأله را به برادران گفته بود که به این زودی ها به لقاء ا... می پیوندد.

تا اینکه لحظه موعود فرا رسید و در مورخه بیست و یکم اردیبهشت سال 1361، زمانی که با چهره نورانی اش در شلمچه از سنگر خود خارج شده و به سوی بولدوزر رفته و مشغول خاکریز زدن می گردد. بعد در کنار بولدوزر با یکی از رانندگان مشغول صحبت می شود که با انفجار توپی برروی دستگاه بولدوزر به لقاءا... می پیوندد  و کبوتر وجودش به سوی معشوق ازلی اش با شتاب پر زده و در کنار رحمت حق آرام می گیرد.

آری اینان شاگردان مکتب توحید و پاک باختگان طریقت محمد (ص) بودند که عاشقانه جان در طبق اخلاص نهادند و فرشتگان نجات اسلام و انقلاب خونبار اسلامی شدند و در دوران انقلاب اسلامی و زمانی که انقلاب اسلامی و اسلام عزیز مورد هجوم همه جانبه شیاطین دیو سیرت عصر حاضر  شده بود، به یاریش شتافتند و با بذل جان خود واژه عشق را معنی کرده و در کتاب خونرنگ شهادت نام خود را با مرکب خون نگاشتند.

خداوند سعادت قرابت با حسین (ع) را در جنت نصیبشان گرداند. انشاءا...

 فرازی از وصیت نامه شهید:

آری باید انسان در راه ا... رنج ببرد تا او را ملاقات کند. این سرنوشت انسان است. بزرگی هر روح به اندازه رنجی است که در راه ا... می برد .

روح های بزرگ همواره به رنج های بزرگی مبتلایند. مگر نه اینکه حسین این روح بزرگ آفرینش باید بزرگترین رنجها را ببرد و در بزرگترین امتحانات شرکت جوید . ما که شیعه هستیم باید از او پیروی کنیم . باید همچون او گوشه ای ساخت و از اینجا کوچید.

 منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی

ببینید| مستند راهی به آسمان - شهید کشتگر